گویش نیشابوری نشابوری [Nəšǎbüri] |
||
---|---|---|
گویشگاهها: | ![]() خراسان؛ نیشابور، فیروزه، کوهسرخ، کدکن؛ همتبار با گویش مردم جوین و همگون با گویش مردم کاشمر و تربت حیدریه |
|
شمار گویشوران: | حدود ۵۰۰ هزار نفر | |
خانواده: | هندواروپایی زبان هند و ایرانی زبان ایرانی زبان ایرانی غربی جنوب غربی فارسی گویش نیشابوری |
|
کد زبان | ||
ISO 639-1: | هیچ | |
ISO 639-2: | – | |
ISO 639-3: | – | |
یادداشت: این صفحه ممکن است دارای کدهای یونیکد باشد. |
گویشی از زبان فارسی که در شهر و شهرستان نیشابور و مناطق پیرامونی آن، از جمله کدکن و کوهسرخ رایج است. این گویش، که از گونههای گویشی زبان فارسی دری است؛ دارای پیشینهای دیرینه، و پیوندی ژرف با زبانهای ایرانی کهن (به ویژه زبان پارسی میانه) میباشد. نیشابور -کانونزیستبوم این گویش- در جایگاه مرکز علمی و شهری بزرگ و جریانساز در خطه خراسان، نقش برجستهای در پرورش اهل ادب، اندیشه و هنر داشته و گویش نیشابوری به عنوان یکی از گویشهای بنیادی خراسان؛ همراه با همتباری و پیوستگی دودمانی با گونه گویشی مردم جوین؛ با گونههای گویشی مردم کاشمر و تربت حیدریه، همگونی و پیوند دارد. گویش نیشابوری به خاطر نزدیکی بسیار به فارسی دری، از نگاه پژوهشهای ادبی و مطالعات تطبیقی مرتبط با متون کهن فارسی، از فزایستگی شایانی برخوردار است به گونهای که در تصحیح متون برجسته و کهن ادب فارسی از جمله منطقالطیر، اسرارالتوحید و چون اینها، از گنجینه زبانی و واژگانی این گویش بهره بردهاند تا آنجا که برخی به مطابقت بیت به بیت سخن عطار و برگردان آن به گویش نیشابوری پرداخته و برخی دیگر، آشنایی با این گویش و واژگان آن را مزیتی نسبی برای محقق ادبی میدانند.
گویش نیشابوری، که پیشینهای دیرینه و با زبانهای ایرانی کهن، پیوندی ژرف دارد، از گونههای گویشی زبان فارسی دری است. ایران کلباسی گویش نیشابوری را در زمره گویشهای منطقه خراسان و در گروه زبانهای ایرانی نو جنوب غربی دستهبندی نموده است. اما بر پایه دیدگاه ایوانف (Gilbert Vladimir lvanov؛ خاورشناس روس در مقاله Notes on the ethnology of Khurasan منتشر شده در The Geographical journal در فوریه ۱۹۲۶م)؛ گویش نیشابور و جوین، تشکیلدهنده گروه گویشی شمالی خراسان است. او گویشهای خراسانی را در سه گروه اصلی شمالی (نیشابور - جوین)، مرکزی (ترشیز - گناباد) و جنوبی (قائن - تون - بیرجند) تقسیمبندی نموده است.
نوشتار محمد مقدسی (قرن چهارم هجری) دربارهٔ زبان مردم خراسان در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، یکی از اسناد قدیم مرتبط با گویش نیشابوری به شمار میآید. او دربارهٔ این گویش نوشته است: «زبان نیشابور (در میان شهرهای خراسان بزرگ)، رساتر و گیراتر است ولی آغاز واژهها را کسره میدهند و آن را بهٔ اشباع میکنند، مانند: بیگو، بیشو و سین بیفایده میافزایند» مانند: بخردستی، بگفتستی بخفتستی و مانند آنها. مقدسی در ادامه، حکایتی را در توصیف گویشهای خراسان، نقل مینماید که از یاران معدانی شنیدم: یکی از شاهان خراسان، به وزیرش دستور داد مردانی از پنج منطقه اصلی خراسان را گِرد آورد. هنگامی که نوبت به سخن گفتن نیشابوری رسید، شاه گفت: این زبان، برای داوری خوب است. او همچنین؛ زبان مردم مرو را زبان وزارت و نامهنگاری دانست. در «احسنالتقاسیم»، دربارهٔ گویش هرات، شهر اصلی دیگر خراسان، نیز توصیفاتی آمده و تصریح شده که اینها زبانها [=گویشهای] اصلی خراسانند [در بخش باختری] و دیگران پیرو ایشان هستند و از آنها ریشه گرفتهند و به آنها بازمیگردند. مثلا: زبان طوس و نسا نزدیک نیشابوری است.
گویش نیشابوری دارای ۲۲ همخوان (=صامت؛ حرف بیصدا) و ۹ واکه (=مصوت، حرف صدادار) است. در این گویش، همخوان /ž/ (ژ) وجود ندارد و همخوان /h/ (ح)، حلقی است و مانند عربی تلفظ میشود در حالی که در لهجه تهرانی، چاکنایی است. همچنین سه واکه /ē/ و /ü/ و /ö/ در گویش نیشابوری کاربرد دارند که در فارسی معیار وجود ندارند.
گویش نیشابوری دارای ۹ واکه (حرف صدادار یا مصوت) است.
نمادآوایی | مشخصات آوایی | مثال | معنی |
---|---|---|---|
/i/ | پیشین، بسته، گسترده | sir | سیر خوراکی |
/ɑ/ | پیشین، باز، گسترده | zɑr | زر (طلا) |
/e/ | پیشین، نیمباز، گسترده | ser | سیر (واحد وزن) |
/ö/ | پیشین، نیمبسته، گرد | zör | زور |
/â/ | پسین، باز، گرد | fâl | فال (قرعه) |
/ē/ | بلند (کشیده)، پیشین، نیمباز، گسترده | zēr | زیر (پایین) |
/ü/ | پیشین، بسته، گرد | nür | نور |
/o/ | پسین، نیمباز، گرد | mo | من (ضمیر فاعلی) |
/u/ | پسین، بسته، گرد | mu | مو |
گویش نیشابوری، دارای واکههای مرکب (دوگانه) ای است که در فارسی معیار وجود ندارند.
واکه مرکب | نمونه (آوانویسی در گویش نیشابوری) | معنی |
---|---|---|
[ew] | sew | سیب |
[öw] | bököw | بکوب |
[öy] | xöy | ناراحتی |
[ay] | šayx | شِیخ |
[ǎy] | dǎy | دیوار |
[aw] | taw | تَب |
همچنین، تاکنون؛ واجگونه(Allophone)هایِ واکهای زیر، در گویش نیشابوری، شناسایی شده است:
گویش نیشابوری دارای ۲۲ همخوان (حرف بیصدا یا صامت) است.
نمادآوایی | مشخصات آوایی | مثال | معنی |
---|---|---|---|
/p/ | دولبی، انفجاری (انسدادی)، بیواک | pəlla] pella] | پله |
/b/ | دولبی، انفجاری (انسدادی)، واکدار | bâq | باغ |
/v/ | لب و دندانی، سایشی، واکدار | vax | وقت |
/f/ | لب و دندانی، سایشی، بیواک | ferz | فرز (چالاک) |
/t/ | دندانی، انفجاری (انسدادی)، بیواک | tar | تر |
/d/ | دندانی، انفجاری (انسدادی)، واکدار | dâq | داغ |
/s/ | لثوی، سایشی، بیواک | sâl | سال |
/z/ | لثوی، سایشی، واکدار | zan | زن |
/š/ | لثوی، کامی، سایشی، بیواک | šana | شانه |
/j/ | لثوی، سایشی، واکدار | [jarö[v | جاروب |
/č/ | لثوی، کامی، انسدادی، سایشی، بیواک | čǎk | چاک (پاره شده) |
/y/ | کامی، روان، واکدار | yek | یک (عدد) |
/k/ | نرمکامی، انفجاری (انسدادی)، بیواک | kovly | کولی |
/g/ | نرمکامی، انفجاری (انسدادی)، بیواک | gird | گِرد |
/x/ | ملازی، بیواک، سایشی | xali | خالی |
/m/ | دولبی، خیشومی، واکدار | mǎ | ما (ضمیر جمع) |
/n/ | لثوی، خیشومی، واکدار | nana | مادر |
/l/ | لثوی، کناری، ناسوده، واکدار | lomba | چاق |
/ħ/ | حلقی، سایشی، بیواک | ħaf | هفت (عدد) |
/?/ | چاکنایی، انفجاری (انسدادی)، بیواک | abr? | ابر |
/r/ | لثوی، غلتان (لرزشی)، واکدار | da:ra | دارد |
/q/ | ملازی، انفجاری (انسدادی)، واکدار | qam | غم |
در این گویش، همخوان /ž/ (ژ) کاربرد ندارد و همه واژههایی که در فارسی معیار دارای این همخوان (چه در اول یا وسط واژه) باشند با همخوان /j/ (ج) تلفظ میشوند، مانند: مُژده (možde در فارسی معیار)← ž(mojde در گویش نیشابوری). اما یک استثنا وجود دارد؛ هنگامی که همخوان j (ج) با همخوان v (و) همراه میشود ž (ژ) تلفظ میشود. مانند: وجدان (vojdǎn در فارسی معیار)←(voždǎn در گویش نیشابوری).
بررسی و کاوش در ساخت آوایی گویش نیشابوری، نمایانگر ویژگیها (دگرگونگیها) یی است. تحولات (دگرگونیهای) آوایی شناسایی شده در گویش نیشابوری، تا کنون، فرایندهای واجی همچون ابدال (جایگزینی)، اضافه (افزایش)، حذف (ستردگی) و قلب (واژگونگی) را در بر میگیرد. در ادامه، این فرایندهای آوایی به همراه یادکرد نمونههایی از گویش نیشابور و معادل آن در فارسی معیار، معرفی میشود.
ابدال (جایگزینی): تبدیل یک واحد زنجیری (واج یا واکه) به واحد زنجیری دیگر است. مانند دگرگونی در واژههای برگ [bɑrg] و محکم [mohkɑm] که در برخی گفتارها، تبدیل به بلگ [bɑlg] و مخکم [moxkɑm] شده است. ویژگیهایی که تا کنون در زمینه فرایند واجی ابدال (جایگزینی) در گویش نیشابوری، شناسایی شده، در جدولهای زیر میآید:
نوع فرایند | توصیف | نمونه (فارسی معیار) | آوانویسی (گویش نیشابوری) |
---|---|---|---|
ابدال ↓ | تبدیل /b/ به /p/ | qobbe: قُبّه ← | qo:ppɑ |
تبدیل /b/ به /v/ | tɑbɑr: تَبَر ← | təvɑr | |
تبدیل /ă+b/ به /ǎ+w/ | xǎb: خواب ← | xǎw | |
تبدیل /ɑ+b/ به /ɑ+w/ | tɑb: تَب ← | tɑw | |
تبدیل /j/ به /č/ | mɑsjed: مسجد ← | məsčid | |
تبدیل /j/ به /š/ | mojtɑhed: مجتهد ← | muštɑħed | |
تبدیل /t/ ب /d/ | mɑtbɑx: مطبخ ← | mədbɑx | |
تبدیل /g/ به /q/ | lɑgɑd: لَگد ← | ləqɑt | |
تبدیل همگونی /d/ به /t/ | bɑd-tɑr: بَدتر ← | bəttɑr | |
تبدیل همگونی /d/ به /j/ | bɑd-jur: بَدجور ← | bɑjjur | |
تبدیل /r/ به /l/ | divǎr: دیوار ← | defǎl | |
تبدیل /z/ به /j/ | zešt: زشت ← | jišt | |
تبدیل /ɑ+f/ به /ɑ+w/ | kɑfš: کفش ← | kɑwš | |
تبدیل /ž/ به /j/ | može: مُژه ← | mujɑ | |
تبدیل /v-j/ به /v-ž/ | vojdǎn: وجدان ← | voždǎn | |
تبدیل /q/ به /x/ | vɑqt: وقت ← | vɑx | |
تبدیل همگونی /k/ به /q/ در مجاورت دو کلمه | yek - quri: یک قوری ← | yɑq-qöri | |
تبدیل /k/ به /g/ | bǎnk: بانک ← | bǎng | |
تبدیل /g/ به /k/ | gošǎd: گشاد ← | košǎd | |
تبدیل /m/ به /n/ | mohɑmmd ʔɑli: محمدعلی ← | mɑndɑli | |
تبدیل /n/ به /m/ | tonbǎn: تنبان (شلوار) ← | :tombo | |
تبدیل /v/ به /f/ | divǎr: دیوار ← | defǎl | |
تبدیل /v/ به /y/ | dovvom: دوم ← | duyyom | |
تبدیل /h/ به /b/ | mostɑrǎh: مستراح ← | mo:storǎb | |
تبدیل /y/ به /r/ | pǎ-šuye: پاشویه ← | pǎ-šörɑ |
نوع فرایند | توصیف | نمونه (فارسی معیار) | آوانویسی (گویش نیشابوری) |
---|---|---|---|
ابدال ↓ | تبدیل /ɑ/ به /ə/ | gɑndom: گندم ← | gəndum |
تبدیل /ə/ به /ɑ/ در واژههای پایانیافته به /e/ | nǎme: نامه ← | nǎmɑ | |
تبدیل /ǎ/ به /o/ | nǎn: نان ← | no(n) | |
تبدیل /ǎ/ به /ɑ/ هنگامی که واج /ǎ/ پیش از /n/ قرار گیرد | xǎne: خانه ← | xɑnɑ | |
تبدیل /ǎ/ به /ɑ/ در آغاز هجا یا واژه؛ هنگامی که پس از آن همخوان+واکه قرار گیرد | âtɑš?: آتش ← | ɑtɑš? | |
تبدیل /ǎ/ به /ɑ/ چنانچه حرف دوم هجا باشد | bâzi: بازی ← | bɑzi | |
تبدیل /i/ به /e:/ (یاء مجهول) | mix: میخ ← | me:x | |
تبدیل /o/ به /u/ | gofte: گفته ← | guftɑ | |
تبدیل /i/ به /e/ | pišǎni: پیشانی ← | pešɑni | |
تبدیل /ǎn/ به /vo/ | heyvǎn: حیوان ← | ħɑyvo | |
تبدیل /ɑf/ به /ɑw/ | ɑfsǎr: افسار ← | ɑvsǎr |
اضافه (افزایش): افزوده شدن یک واحد زنجیری (واج یا واکه) به زنجیره گفتار است چنانکه هر گاه در ترکیب آواها با هم، نوعی همنشینی بین واحدهای زبانی به وجود آید که بر پایه طبیعت آوایی زبان، ثقیل و یا بر خلاف نظام آوایی به شمار آید؛ برای رفع این ناهمخوانی و ناهماهنگی، یک واحد زنجیری به زنجیره گفتار، افزوده میشود. مانند افزوده شدن واکه [i] در واژه شهریار (ترکیب یافته از شهر + یار)، بدین گونه: [šɑhriyǎr] ← [šɑhryǎr] ویژگیهایی که تا کنون در زمینه فرایند واجی اضافه (افزایش) در گویش نیشابوری، شناسایی شده، در جدولهای زیر میآید:
نوع فرایند | توصیف | نمونه (فارسی معیار) | آوانویسی (گویش نیشابوری) |
---|---|---|---|
افزایش ↓ | /d/ در برخی از واژههای مختوم به /n/ | nešiman: نشیمن ← | nəšimand |
افزایش همخوان /n/ در میان همخوان و واکه در برخی از واژههای مختوم به /d/ | čidan: چیدن ← | čindan | |
افزایش حرف پیوند /vo/ در میان ضمیرهای شخصی همپایه | mɑn vɑ to: من و تو ← | mo-vo-tö | |
گاهی؛ افزایش میانجی /ǎy/ در میان ضمیر مشترک و ضمیر شخصی (گاهی اوقات) | bǎ ?u boro: با او برو ← | xod-ǎy-o-börö | |
گاهی؛ افزایش پیشوند صرفی /b/ به آغاز فعلهای ماضی ساده | rɑftɑm: رفتم ← | bərɑftom |
حذف (ستردگی): حذف شدن یک واحد زنجیری (واج یا واکه) از زنجیره گفتار است. چنانکه هر گاه در ترکیب آواها با هم، نوعی همنشینی بین واحدهای زبانی به وجود آید که بر پایه طبیعت آوایی زبان، ثقیل و یا بر خلاف نظام آوایی به شمار آید؛ برای رفع این ناهمخوانی و ناهماهنگی، یک واحد آوایی از زنجیره گفتار، حذف (سترده) میشود. مانند سترده شدن همخوان [t] و [m] در واژههای رختکن و چشم، بدین گونه: [rɑxkɑn] ← [rɑxtkɑn](= رَخکَن)، [čɑš] ← [čɑšm] (چَش) ویژگیهایی که تا کنون در زمینه فرایند واجی حذف (ستردگی) در گویش نیشابوری، شناسایی شده، در جدولهای زیر میآید:
نوع فرایند | توصیف | نمونه (فارسی معیار) | آوانویسی (گویش نیشابوری) |
---|---|---|---|
حذف ↓ | حذف /d/ در شاخصها؛ در گروه اسمی | ostǎd ?ɑkbɑr?: استاداکبر ← | ɑstɑ ?ɑkbɑr? یا ɑst-ɑkbɑr? |
گاهی؛ حذف /ǎ/ در شاخصها؛ در گروه اسمی | mirzǎ ?ɑhmɑd: میرزااحمد ← | mirz ?ɑħmɑd | |
حذف /ǎ/ از واژهها و نامهای ویژه | mohɑmmɑd-?ɑli: محمدعلی ← | mɑndɑli | |
حذف /n/ از ضمیر اول شخص مفرد | mɑn: من ← | mo | |
حذف همخوان پایانی /d/ قرار گرفته پس از همخوان /n/ | čɑnd: چند ← | čɑn | |
حذف همخوان پایانی /h/ | čǎh: چاه ← | :čɑ | |
حذف همخوان پایانی /d/ در برخی واژهها | gusfɑnd: گوسفند ← | gösfɑn |
قلب (واژگونگی): دو همخوان در ترکیب بر اثر همنشینی، جای خود را با یکدیگر عوض میکنند، به گونهای که همخوان نخستین، جای دومین را میگیرد و همخوان دومین به جای نخستین مینشیند. مانند جابجایی همخوان [b] و [r] در واژه کبریت، بدین گونه: کبریت [kebrit] دگرگون میشود به: کربیت [kerbit]. نمونهای از فرایند واجی قلب (ستردگی) در گویش نیشابوری، در جدول زیر میآید:
نوع فرایند | توصیف | نمونه (فارسی معیار) | آوانویسی (گویش نیشابوری) |
---|---|---|---|
قلب ↓ | جابجایی همخوان /f/ و /l/ با یکدیگر | gofl: قفل ← | golf |
جابجایی همخوان /b/ و /l/ با یکدیگر | gɑrbil: غربیل ← | gəlber | |
جابجایی همخوان /l/ و /n/ با یکدیگر | lɑ?nɑt: لعنت ← | nɑ?lɑt | |
جابجایی همخوان /r/ و /x/ با یکدیگر | estɑxr?: استخر ← | estɑrx? |
و گاه چند مرحله دگرگونی آوایی و فرایند واجی را مشاهده مینماییم به عنوان نمونه: یکی از معانی و مصداق واژه «تلخ» [tɑlx] در گویش نیشابوری «استخر» میباشد. استخر [estɑxr?] در فارسی معیار، در پی فرایند واژگونگی (قلب) به [estɑrx?] و در جریان فرایند جایگزینی (ابدال) به [estɑlx?] و سرانجام با عملکرد فرایند ستردگی (حذف) به [tɑlx] دگرگون (روانسازی) گردیده است.
ساختواژه (Morphology)، دانش و فنی است که به بررسی ساختمان درونی واژهها میپردازد و تغییرات نظاممند در صورت واژهها که سبب تغییر معنی واژه میشود را بررسی مینماید. در گویش نیشابوری، برخی عناصر ساختواژهای، کاربرد دارد که دارای دگرگونگیهایی میباشند و یا فارسی معیار (امروز) وجود ندارند و یا بسیار کم کاربردند. ذاکرالحسینی در پژوهشی، به بازشناسی چند پسوند اسمساز و یا صفتساز در گویش نیشابوری پرداخته است که عبارتند از:
گویش نیشابوری، با پیشینهای کهن، که تاریخ این بوم گواه گویای آن است، شمار فراوانی از واژگان اصیل فارسی را در گذر دورانها پاسداری نموده و به روزگار ما آورده بسیاری از واژههای گویش نیشابوری را در فرهنگها و متون کهن پارسی و همچنین ریشه بسیاری را در زبانهای ایران کهن، توان یافت که از اصالت این گویش، حکایت مینماید. در یک بررسی تطبیقی (در راستای کاوش و بازیابی واژگان گویش نیشابوری در زبان پهلوی بر پایه واژههای پهلوی یادشده در فرهنگ معین)؛ واژههای پهلوی که با همان تلفظ در گویش نیشابوری؛ زنده، رایج و کاربردی میباشند، استخراج گردیده است. در اینجا چند مورد از این واژهها به عنوان نمونه میآید: (انگوشت [ɑngušt])= انگشت (در فارسی امروز)؛ (بُر [bör])= بور، سرخ؛ (بریشته [brištɑh])= برشته، بریانشده، بوداده؛ (پوشت [pušt])= پشت؛ (توروش [turuš], [təruš])= ترش؛ (جو [jɑw])= جُو؛ خرُس [xrös])= خروس؛ (دیل [dil])= دل؛ (گُش [göš])= گوش؛ (گوفتن [guftɑn])= گفتن؛ (رختن [rextɑn])= ریختن؛ (گیرد [gird])= گِرد. همچنین چندی از واژههای یادشده در متون کهن فارسی که عیناً و یا با تفاوت اندکی در گویش نیشابوری نیز رایج است در زیر میآید:
وجود چندین واژه برای افاده یک معنی (یا یک حوزه مرتبط معانی)، یکی دیگر از نمودهای پُرمایگی گنجینه واژگان گویش نیشابوری است. به عنوان نمونه؛ در این گویش برای اراده «قاچ» به معنای یک برش از میوه، به جز «قاچط» و «قاش» که ترکی است، پنج کلمه فارسی هم کاربرد دارد: الیف [ɑlif](=الف؛ برای قاچ باریک)، پله [pəlla] (برای قاچ بزرگ؛ دربرگیرنده نیمی از میوه)، تریشه [trišɑ] (برای قاچ بسیار نازک)، تلواش [tɑlvǎš] (برای مطلق قاچ) و فال [fǎl] (برای مطلق قاچ). نمونه دیگر: برای قسمتهای مختلف چهره، واژههای ویژهای وجود دارد: بوک [buk] (به معنای لپ)، چغند [čəqond] (به معنای فک)، ریک [rik] (به معنای فرجه دهان)، زبک [zəbɑk] (به معنای قسمت داخلی لپ) و لوپ [lup] (لپ).
واژههای پرشماری نیز هست که در فرهنگها و متون نیامده و یا در فارسی امروز، متروک گردیده؛ اما در گویش نیشابوری، رایج و پرکاربرد است، چند نمونه از این جمله، در زیر میآید:
گویش نیشابوری، در جایگاه زبان گفتاری باشندگان بومی که یکی از کانونهای بزرگ فعالیتهای ادبی زبان و ادب فارسی در خراسان بوده و در روزگار ما، به عنوان مهد علم، اندیشه، ادب و فرهنگ؛ قطب فرهنگی مهم و شهری تأثیرگذار در فرهنگ و ادب ایرانزمین با سرمایههای سترگ فرهنگی؛ چشمهگاه پُرمایه دستانها، پندها، ضربالمثلها، اصطلاحات، کنایات، استعارات و تشبیهاتی است که از دیدگاه بلاغت، ارزشمند و شایان؛ و پاسدارنده فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی نیشابور خراسان که پارهای از سپهر فرهنگی و ادبی ایران بزرگ است، میباشد. در زیر نمونههای از داشتههای گویش نیشابوری در این زمینه میآید:
در نگاهی هماییک؛ گویش نیشابوری را -به عنوان یکی از گویشهای زبان فارسی- گونه زبانی ارزشمند برای فراهم نمودن بخشی از نیازمندیهای بنیادی زبان و ادبیات فارسی دانستهاند و برای این گویش، ویژگیهایی را برشمردهاند که عبارتند از:
|
|
|