شاهنامهٔ کردی مجموعهای از شعرهای رزمی است که از دیرباز بهصورت شفاهی در میان مردم کرد رواج داشتهاست و مکتوب کردن و بازسرایی بخشهایی از آن به الماسخان کنولهای نسبت داده شدهاست. علاوه بر زبان، شاهنامهٔ کردی تفاوتهای دیگری هم با شاهنامهٔ فردوسی دارد، از جمله اینکه برخی کاراکترهای آن در شاهنامهٔ فارسی وجود ندارند. شهرام ناظری در آلبوم آواز اساطیر بیتهایی از شاهنامهٔ کردی را خوانده است، به همین دلیل، نام دیگر این آلبوم شاهنامهٔ کردی است.
در یک تقسیمبندی میتوان داستانها و قصههای مرتبط با شاهنامه را چند دسته دانست: ۱-داستانهایی که با شاهنامه تطابق دارند. ۲- داستانهایی که با اندکی جا به جایی و تغییر از شاهنامه نقل شدهاند. ۳- داستانهایی که جزو بخشهای الحاقی شاهنامه محسوب میشوند. ۴- داستانهای متفرقه شامل دو بخش: الف) داستانهای کاملاً عامیانهای که پس از سرودن شاهنامه و در دورههای بعدی در میان مردم رایج شدهاند. ب) داستانهایی که به ظاهر شکل شاهنامهای دارند؛ اما از منابع و یا روایاتی غیر از شاهنامه گرفته شدهاند. ۵- داستانهایی که به شاهنامه کردی منسوبند که در سرودن این داستانها، فرزندان، نوهها و نبیرههای رستم چون تیمور، جهانگیر، جهاندار، جهانبخش و … نقش دارند.
داستانهایی که به شاهنامهٔ کُردی منسوبند شامل: رفتن رستم به مازندران و کشتن دیو سپید، داستان «رستم و زه رده هه نگ»، داستان «ئه شکه پووس»، داستان « کاموس کشانی»، رستم و برزو [با الهام از برزونامه]، جدال فرامرز و برزو و انتقام خواهی جهانبخش، به جنگ رفتن نوههای زال و نجات یافتن جهاندار توسط رستم، رستم و رستم یکدست، اهمیت رخش برای رستم و دزدیده شدن آن و … این داستانها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: بخشی از این داستانها شامل ترجمهها، نظیره گوییها و تقلیدی است که از شاهنامه فردوسی صورت گرفته است و بخش دیگر متونی هستند که با شاهنامهٔ فردوسی در اسامی برخی از شاهان و پهلوانان مانند فریدون، کیکاووس، کیخسرو، رستم، سهراب، فرامرز، اسفندیار، گیو و … همانند است.
نسخ تصنیفی یا شاهنامه کردی، اکنون به صورت دستنویس در جزوات گوناگون در دسترس مردم جنوب استان کردستان و شمال کرمانشاه قرار دارند که مشهورترین این جزوات شاهنامه عبارتاند از: رزمنامه زرده نگ و رستم، هفت لشکر، رستم و زوراب، رستم و اسفندیار، رزمنامه یاقوت پوش، جواهر پوش، لعل پوش، جنگ نامه رستم با رستم یکدست، مرجانه جادو، هفت خان جهانبخش، رزمنامه جهانبخش با قطران، هفت رزم، رزمنامه کیخسرو و افراسیاب، کنیزک و یازده رزم، خسرو خرامان.
گروهی بر این باور هستند که این شاهنامه مستقل و جدا از شاهنامهٔ فردوسی است و گروهی نیز اعتقاد دارند که ترجمهای از شاهنامهٔ فردوسی است که بدست سرهنگ الماس خان کنولهای انجام شده است. او از سرداران سپاه نادرشاه افشار بود و فرماندهی تیپ سنندج را بر دوش داشت و در یکی از جنگهای نادر با هندوان هندوستان، سرهنگ الماسخان با سپاهش عقبنشینی میکند و این عقبنشینی موجب شکست نادر میشود. نادر خشمگین از کار الماسخان، دستور اخراج و مجازات قطعالنسل سردار را صادر میکند و پس از این رویداد، سردار الماسخان به موطن خود کنوله برمیگردد و به باغداری و تصنیف یا ترجمه شاهنامه کردی و تنبورنوازی روزگار میگذراند. مردم منطقه بیلوار و کلیائی در مورد سرنوشت الماسخان میگویند که چون او شاهنامه را سر آورد، نادر کسی را در پی وی فرستاد تا او را با خلعت و دینار به دربار بازگرداند، اما چون پیک نادر به مرز کنوله میرسد، مردم پیکر بیجان الماسخان را در تابوت چوبین بر دوش و در میان نوای دهل و سرنا و چمری مردان و وای زنان به گورستان میبرند. این روایت جدا از درست یا نادرست بودنش نشان از اشتراک سرنوشت مصنف یا مؤلف شاهنامه کردی با پایان زندگی فردوسی توسی دارد و داستان همیشگی بیمهری شاهان به اندیشمندان را بازگو میکند.
|